گرگ در باورها، فولكلور، ادبیات آذربایجان و ترك ها - قسمت اول

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم

گرگ در فرهنگ عمومی ترك ها و آذربایجان

گرگ از دیرباز در فرهنگ ترك و آذربایجان نماد تسلیم ناپذیری، قدرت و نامیرایی بوده است. ضرب المثل های (آتالار سوزو) زیر نمود بارز حضور گرگ به عنوان نماد و توتم در فرهنگ ترك بوده است.

 

  •    قورد اوركلی دیر، قورد اوره گی یئیب – در مورد افراد شجاع و نترس گفته می شود.
  •    قورد قاباغووا چیخسا ایشون دوز گلر. قورد اوزو اوغورلو اولار.  – به خوش یمن بودن گرگ اشاره دارد.
  •    هنگام تابش آفتاب پس از باران و دیده شدن رنگین كمان گفته می شود: ایندی داغلاردا قوردلار بالالادی – اشاره به اینكه گرگ ها سمبل بركت و فراوانی هستند.
  •    قوردون روزی سینی آللاه یوواسینین قاباغیندا وئرر. – اشاره به اینكه خدا روزی رسان است. این مثل به این  شكل هم استفاده می شود: قوردون ریزقی آیاغیندادیر.
  •    قورد گؤزونه قورا سیخان – در مورد افراد بسیار شجاع گفته می شود.
  •    قورد دئدین قولاغی گؤرسندی. – در مورد افراد حلال زاده گفته می شود.
  •    قوردونان قیامته قالاجاق. – اشاره به افرادی كه زیاد عمر می كنند با تكیه بر این اعتقاد كه گرگ ها ابدی هستند.
  •    سورودن آیریلان قویونو قورد یئیه ر. – اشاره به عدم تكروی در كارهای جمعی با تكیه بر این اعتقاد كه گرگ ها همیشه آماده و هوشیار هستند.
  •    قوردلار گؤز گؤزه یاتارلار. – اشاره به اینكه در زندگی اعتماد كامل به كسی وجود ندارد.
  •    گؤزلری قورد كیمی دیر. – اشاره به افراد تیزبین.
  •    قورد قونشوسون یئمه ز. – اشاره به احترام بین همسایگان
  •    قوردو نه قدر اهلی لشدیرسن، گؤزو یئنه مئشه یه باخاجاق. – اشاره به اینكه اهلی كردن گرگ ممكن نیست.
  •    اونون قوردو اولامیش. – اشاره به شانس آوردن افراد.(مثل قشقایی)
  •    چالیشان قورت ماحروم قالماس. – اشاره به اهمیت كار و كسب. (مثل تركان قاقااوز)
  •                                   

    گرگ در ادبیات آذربایجان و دنیای ترك

    در كتاب "اوغوز خاقان دستانی" به  دفعات به "گرگ راهنما" بر می خوریم. در این داستان آمده است كه نوری آبی از آسمان تابید و از میان آن گرگی آبی رنگ و بزرگ ظاهر شده و راه درست را به اوغوز خاقان و لشكریانش نشان داد.(داستان معروف ارگنه قون)

    در كتاب دده قورقود، گرگ نماد خوش یمنی و قدرت و نترسی است. در داستان "غارت خانه سالور قازان"، آمده است كه قازان بگ با گرگی روبرو می شود و این دیدار را نماد خوش یمنی به شمار می آورد و از گرگ خبر می گیرد:

    ...

    "اوردومین خبرین بیلیرمی سن دئگیل مانا

    قارا باشیم قوربان اولسون، قوردوم، سانا"

    یا در داستان "قاضیلیق قوجا اوغلو یگنك" قهرمانان به گرگ تشبیه می شوند:

    "یئتدیگیمده یئل یئتمزدی.

    یئدی اورغونوم، یئنی باییرین قوردونا بنزه ردی، ایگیتلریم!"

    در داستان كوراوغلو هم نشانه هایی از گرگ دیده می شود. در سفر دربند كوراوغلو، او با مومنه دختر عرب پاشا حاكم دربند ازدواج می كند. فرزند این ازدواج حسن بگ نامگذاری می شود ولی به علت قدرت بدنی و قد و قواره درشتش معروف به "قورد اوغلو" می شود. پس از ماجراهای فراوان پدر و فرزند به هم می رسند.

    نظامی، شاعر بزرگ آذربایجانی نیز در شعرهایش به دفعات نگاهی مثبت به گرگ داشته است. نظامی در معرفی خود می گوید:

    پدر بر پدر مر مرا ترك بود

    به فرزانگی هر یكی گرگ بود

    نظامی در جایی دیگر و در تعریف انسان با تجربه و فرزانه از لفظ گرگ پیر استفاده می كند:

    ز باران كجا ترسد آن گرگ پیر

    كه گرگینه پوشد به جای حریر

    صائب تبریزی نیز با الهام از این بیت نظامی، یوسف بی طالعش را به گرگ آزموده تشبیه می كند:

    نیست دلگیر از زر قلبی كه در كارش كنند

    یوسف بی طالع ما گرگ باران دیده است

    جالب است "گرگ باران دیده" كه با شعر نظامی به ادبیات فارسی راه  پیدا نموده است، امروز هم به معنای انسان زیرك، با تجربه و امتحان پس داده به كار می رود. در انجمن آرای ناصری (به نقل از لغتنامه دهخدا) می خوانیم:

    دوش می رفتم بكوی یار بارانم گرفت

    در میان عاشقان من گرگ باران دیده ام

    نظامی حتی دهل های ساخته شده از پوست گرگ را هم دارای قدرتی خارق العاده می داند:

    دهل های گرگینه چرم از خروش

    در آورده مغز جهان را به جوش

     نظامی همچنین در هفت پیكر برای توصیف نژاد اصیل زاده ای، راه رفتنش را به شیر و ترسناك بودنش را به گرگ مانند می كند:

    بود سرهنگی از نژاد بزرگ

    تند چون شیر و سهمناك چو گرگ

    مختومقلی فراغی شاعر بزرگ تركمن هم در این شعر، كلمه گرگ را معادل مردانگی به كار می برد:

    مرد ایگید مرد یئردن اؤنه ر

    نامرد اصیل ها مرد اولماز

    قوردون گؤزوندن اود یانار

    چاققال – تولكولر قورد بولماز

    یوسف خاص حاجیب در كتاب "قوتا دوغو بیلیك" برای یك رزمنده صفاتی از حیوانات مختلف را در نظر می گیرد و قدرت گرگ را برای یك جنگجو واجب می شمارد:

    ساواشدا اولمالی آسلان اوره كلی

    دؤیوشده گرك قاپلان بیله كلی

    دونقوز كیمی عینادچی، قورد كیمی گوجلو

    آیی كیمی آزغین، یابان اؤكوزو اؤجلو

    در ادبیات معاصر تركی هم گرگ جایگاه ویژه خود را دارد. چنگیز آیتماتوف نویسنده بزرگ قرقیز در رمان "قیامت" به زندگی گرگ ها می پردازد. قهرمانان این رمان دو گرگ خاكستری به نام های  "آق بارا و تاش چاینار" تجربه  برخورد با انسانهای مختلف را روایت می كنند و در خلال این ماجراها، شرایط، مشكلات، تضادها و رسوم زندگی انسان امروزی را مطرح می كنند.

    "فیكرت قوجا" شاعر آذربایجانی با الهام از همین رمان شعر زیر را سروده و آن را به چنگیز آیتماتوف تقدیم كرده است:

    قوردون روحو آج اولور

    گؤیدن، یئردن باج آلیر

    جانینداكی آجیلار

    اولار قیامته جن

     

    من قورد، سن قورد، اودا قورد

    دونیا دریا، آدا قورد

    گزه ر بو دریادا قورد

    گه لر قیامته جن

     

    حاققی وار بوز اوزونده

    مایاغی وار گؤزونده

    چارپیشار یئر اوزونده

    قالار قیامته جن

    ----------------------------------------   ادامه دارد  ---------------------------------

     



    همه ایران فارس است؛ حتا جمادات ما هم فارس‌اند!!!

    یازار : رضا صيامي

    +0 به یه ندیم / پسندیدم

    محمد بقایی ماكان، نویسنده و پژوهشگر!! در مصاحبه با سایت ایسنا همه ایرانیان را فارس خواند و حتی موجودات غیر زنده ایران را هم دارای روح فارسی دانست!

    قسمت هایی از این مصاحبه را باهم می خوانیم:

    این نویسنده و پژوهشگر در گفت‌و‌گو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره بحث آموزش زبان‌های بومی كه اخیرا از سوی دولت مطرح شده است، گفت: موضوع زبان مادری كه چندی است در كشور بدون مطالعات قبلی ناگهان مطرح شده، به هیچ‌رو هدف روشمندی ندارد؛ به این معنا كه پیدا نیست مقصود از زبان مادری در سرزمینی مانند ایران كه نزدیك به 70 زبان در آن وجود دارد، چیست؛ زیرا هر انسان مادری دارد و هر مادر زبانی. بنابراین می‌توان مدعی بود كه براساس زبان‌شناسی نوین كه برنارد شاو در داستان معروف «بانوی زیبای من» آن را به‌خوبی مطرح كرده، به عدد مادران روی زمین، زبان مادری وجود دارد. این معیار در مورد سرزمین پهناوری مانند ایران هم به طور طبیعی مصداق دارد.

    این پژوهشگر همچنین ابراز عقیده كرد: تكلیف زبان را مردم عادی نباید تعیین كنند؛ زبان‌شناسان و اهل علم و ادب باید در این مورد تعیین تكلیف كنند. كسانی مانند نظامی، شهریار، ساعدی و شاملو هم ترك‌زبان بودند، اما آثارشان را به فارسی پدید آوردند. تكلیف زبان را چنین افرادی معلوم می‌كنند. امروز همه اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی و بزرگان ادبیات فارسی ما با این كار مخالف‌اند. در گذشته هم وقتی كسانی مانند تقی‌زاده، كسروی و رعدی آذرخشی با این موضوع مخالفت می‌كردند، تا ته مطلب را خوانده بودند و می‌دانستند سرانجام كار به كجا خواهد كشید، اما آقایان یا از این قضایا بی‌خبرند، یا زبان فارسی برای‌شان همان است كه رسانه به اصطلاح ملی ما آن را شایسته دوزخ می‌داند. اتفاقا همه كسانی كه در فرهنگستان علیه آموزش زبان‌های بومی صحبت كرده‌اند، از مشاهیر آذربایجانی هستند.

    بقایی ماكان سپس در پاسخ به این پرسش كه چه اشكالی دارد زبان‌های محلی هم در كنار زبان فارسی تدریس شوند، گفت: هیچ اشكالی ندارد، اما این مشابه این حكایت است كه می‌گویند كسی به مكتب رفت و هر چه ملا به او گفت بگو الف، گفت نمی‌گویم؛ چون اگر «الف» را بگویم، باید تا «ی» بروم. داستان از این قرار است. الآن یكی - دو درس است، بعد از مدتی به همه درس‌ها تبدیل می‌شود.

    این پژوهشگر ادامه داد: باید ظرایف را در نظر گرفت. ما اصلا در ایران غیر فارس نداریم، همه‌فارس‌اند و فارس یعنی ایرانی. همین چند سال پیش هیاهو درگرفته بود كه چرا خلیج فارس به نام «فارس» نامیده شده، مگر ایران فقط متعلق به فارس‌هاست؟ كسی به آن‌ها جواب نداد كه همه ایران فارس است؛ حتا جمادات ما هم فارس‌اند. سهند و سبلان با دماوند فرقی ندارند. فراموش نكنیم كه تجزیه با نام انجام می‌شود؛ همان‌طور كه درباره خلیج فارس با تغییر نام می‌خواهند كم‌كم جزایر سه‌گانه را به خود متعلق كنند. انسانی كه هزاران سال بر این خاك زندگی می‌كند، چطور خود را غیر فارس می‌داند؟ همه ما فارس هستیم؛ یعنی همه ایرانی هستیم.


    -----

    حالا به این پژوهشگر! محترم چگونه باید زبان مادری را معنی كنیم؟ او كه در گام اول و در تعریف زبان مادری نشان می دهد كه چه موانع و سنگ های بزرگی در راه اجرای قانون تعبیه كرده اند!!؟

    استاد بزرگوار! كه اعتقاد دارند مردم عادی نباید تكلیف زبان را روشن كنند تا آن اندازه بی اطلاع هستند كه ندانند زبان ها ساخته همین مردمان عادی اند؟ شاعران و نویسندگان هم از مادری عادی زاده شده اند و زبان آن مادر را یاد گرفته اند؟ حالا اگر این نظر ایشان را بپذیریم و كار را به بزرگان بسپاریم، چرا فقط به كسانی كه به زبان مورد نظر ایشان آثاری آفریده اند مراجعه كنیم؟ مگر شهریار(شاعر آثار تركی)، بولود قاراچورلو، حبیب ساهیر، تیلیم خان، نسیمی، فضولی، صابیر، خورشید خانیم، سحر خانیم، محمدباقر خلخالی، صراف تبریزی و ... از بزرگان نیستند؟

    استاد در بند آخر به سیم آخر زده اند. ایشان دست پان ایرانیست های دو آتشه رضا خانی را هم از پشت بسته اند!! آخه استاد!! این جمله "حتا جمادات ما هم فارس‌اند" یعنی چه؟ حالا منتظر بمانیم استادی هم پیدا بشود، حیوانات ایرانی را هم فارس بداند تا با خیال راحت و به خوبی و خوشی بحث فارس و ... هم تمام بشود.

    ---------

    متن كامل مصاحبه را در آدرس زیر می توانید بخوانید:

    http://isna.ir/fa/news/92120502457


    حدود آذربایجان در قباله فروش روستای كؤچز قاراباغ

    یازار : رضا صيامي

    +0 به یه ندیم / پسندیدم

    در این مطلب سند فروش ششدانگ روستای خزاز ناحیه كؤچز قاراباغ سفلی -آران قاراباغ- به سال 981 هجری می آید. در این سند  صریحا ذكر شده است كه این روستا از توابع  قاراباغ و آذربایجان است.

    خلاصه سند: قباله شش دانگ ملك قریه خزاز ناحیه كوچز قراباغ، كه در آذربایجان قرار دارد.این ملك توسط فغانی عاشق دیوانلو از نفس قلی توشمال خلیل فخر الدینلو خریداری شده است.

    خط: شكسته نستعلیق

    محل نگهداری: Institut drevnikh rukopisei im. Mashtotsa "Matenadaran" Erevan

    انتشار: Papazian, Akop Davidovich. Persidskie dokumenty Matenadarana: II Kupchie (14-16 vv.). Erevan Izdatel"stvo Akademii Nauk Armianskoi SSR, 1968. 116-17, 316-17, 485-87, 582

    تصویر سند:

    متن سند را در ادامه مطلب بخوانید.



    آرديني اوخو / ادامه مطلب

    تقابل نمادها؟!!

    یازار : رضا صيامي

    +0 به یه ندیم / پسندیدم

    اخیرا در بعضی از شبكه های اجتماعی مشاهده شده است كه بعضی از كاربران برای تفاخر قومی نمادهای ملی خود (در اینجا منظور نمادهای حیوانی) را با نمادهای ملل دیگر مقایسه می كنند تا برتری قوم خود را به اثبات برسانند. بدون توجه به این نكته كه نمادهای حیوانی و اصولا خود حیوانات قابل مقایسه با یكدیگر نیستند و نمی توان مثلا ملتی با نماد شیر را برتر از ملت دیگر با نماد خروس دانست چون خاستگاه و سیر تاریخی دو ملت و نحوه جهان بینی آنها كه منتج به این انتخاب شده است متفاوت است. ملت ها هم در انتخاب نماد ملی خود كه در درازای تاریخ اتفاق افتاده است به جنبه های مثبت نماد خود توجه داشته است. برای مثال شیر، گرگ و ببر كه هر یك نماد ملتی هستند به ترتیب با خصوصیت شجاعت، تسلیم ناپذیری و قدرت به عنوان نماد انتخاب شده اند وگرنه هر سه اینها در صفت منفی درندگی و خونریزی مشتركند كه این صفت در انتخاب آنها به عنوان  نماد ملی دخیل نبوده و نمی تواند باشد.

    تصویر زیر كه در یكی از همین سایت ها منتشر شده بهانه ای شد كه بر خلاف میل باطنی ام نگاهی طنز – جدی!! به مقایسه این دو حیوان نماد ملی اقوام مختلف مطرح شده در این تصویر داشته باشم.

    البته واضح و روشن است كه تصویر هیچ اشكالی از نظر محتوایی – لااقل از نظر من – ندارد. هر كسی می تواند در وصف نماد ملی خود و یا هر حیوان دیگری كه دوست دارد، قلم فرسایی نماید.

    مشكل اصلی در جملات بالا و پایین تصویر است كه نگارنده مطلب خواسته است با تحقیر گرگ به عنوان نماد ملی ملتی كه دوستش ندارد، ملت خود را بركشد.

    مقایسه بین دو حیوان برای كسانی كه دنبال مقایسه نمادها و ... هستند می تواند حقایق زیادی را روشن كند.*

    • گرگ نماد تسلیم ناپذیری است، حتی اگر در زمان توله گی اسیر شود و یا در اسارت به دنیا بیاید رام نمی شود. در حالی كه شیر و گربه سانان دیگر مانند پلنگ و ببر به راحتی تسلیم و رام می شوند. در نمایش سیرك ها كمتر می توان گرگ را دید! (من كه تاكنون ندیده ام.(

    • شیرهای نر جزء حیوانات بی غیرت هستند. شیرهای ماده با آنكه وظیفه نگهداری از فرزندان را برعهده دارند، نان آور خانه هم هستند و شكار هم بر عهده آنهاست. سنگین ترین وظیفه شیرهای نر خوردن شكار خانم، نگهبانی و احتمالا قمپز در كردن! در جلسات مردانه قهوه خانه ای است! بر عكس در جمعیت گرگها وظیفه شكار بر عهده نر و ماده است. رهبری جمعیت بر عهده یك نر و ماده (یك خانواده) یا یك ماده قوی است. مثلی تركی می گوید: "قوردون اركك دیشیسی اولماز" (گرگ نر و ماده ندارد.(

    •   اگر شیری در اسارت به دنیا بیاید و یا در توله گی اسیر شود در صورت آزادی در بزرگسالی از گرسنگی خواهد مرد، چون توان شكار ندارد. ولی گرگ اسیر (مانقورد) در صورت تابش ذره ای نور آزادی بر چهره اش، به اصالت گرگی خود باز می گردد و ترسی برای مرگ از گرسنگی نخواهد داشت. به عبارت دیگر مهارت شكار در گرگ ذاتی ولی در شیر اكتسابی است. مثلی فارسی می گوید: "گرگ زاده عاقبت گرگ شود!"

    •   گرگها به علت هوشمندی ذاتی كه دارند، گسترده ترین گروه پستانداران بعد از انسانها در كره زمین هستند و از لحاظ زیست محیطی در كمترین خطر انقراض نسل هستند و بر عكس محیط زندگی شیرها هر روز بسته تر می شود و از گونه های آسیب پذیر به شمار می روند.

    -------

    مسلم آنكه انتخاب نمادها در گذر زمان با توجه به نمود های برجسته و مثبت هر حیوان با توجه به فرهنگ ملتها انتخاب شده اند و مقایسه فوق هم صرفا برای آن بود كه مدافعان چنین مقایسه هایی بیشتر به آنچه كه می كنند بیندیشند و برتری خود را در رفتار و كردار بجویند نه در برتری حیوانی بر حیوان دیگر...

    --------

    * برای مقایسه از ویكی پدیای فارسی (صفحات شیر و گرگ) استفاده شده است.