پان تركهای ایران چه كسانی هستند؟
یازار : رضا صيامي
+0 به یه ندیم / پسندیدم
پان تركهای ایران چه كسانی هستند؟ محمد بابائی
شكی نیست كه در ایران تمایلاتی مانند پان ترك و پان عرب وجود دارد. باز شكی نیست كه در میان كرد و ترك و عرب و ... میتوان جریانهائی را مشاهده كرد كه چندان پایبند یكپارچگی ایران نیستند و به وضوح تفكری مبتنی بر جدائی دارند. اینكه این جریانات چقدر قدرت و نفوذ دارند، معلوم نیست. دشوار بتوان در این شرایط غیرشفاف وزن و میزان تاثیر گذاری این گروهها را مشخص و حتی آنها را شناسائی كرد. اما آنچه كه مشخص است و بیش از صد سال قدرت و آدمهای اسم و رسم داری هم داشته، و به گمان من كشور را به این حال و روز و شكافهای سخت دچار كرده، جریانهای پان ایرانیستی است. شایان ذكر است كه در كشوری با شرایط ایران كه چندین زبان و فرهنگ و قوم و قبیله و عشیره و یا هر اسم دیگری دارد، عنوان پان ایرانیسم نقض غرض است و به كلی بی معنی است. در واقع نام اصلی این جریان را شاید پان آریائی گری با محوریت انحصاری زبان فارسی نامید و گرنه در حالی كه تعداد عربهای بومی ایران از قطر و بحرین و كویت هم بیشتر است، پان ایرانیسم چه معنائی دارد؟
جریانهای مبتنی بر پان، در هر حال و با هر نگرش و تعریفی نوعی عقب گرد محسوب می شود. در شرایط امروز دنیا كه پذیرش تكثر و تنوع امری بدیهی است، یك نوع فكر و فرهنگ و زبان را حق مطلق انگاشتن، دست كمی از فاجعه ندارد. در این نوشته من قصد ندارم بر خلاف تیتر مطلب نشان دهم پان تركها چه كسانی هستند، چون نه می شناسم و نه علاقه ای به آدمهائی كه خود را نقطه پرگار تمدن می دانند، دارم. می خواهم نشان دهم كه سایر هموطنان غیر ترك ما، به چه كسی پان ترك می گویند.
چند وقت پیش و در یكی از شركتها با دوستی گپ می زدم. متوجه شدم كه بعضی از نوشته های من را خوانده است، انتظار نداشتم و خیلی خوشحال شدم. ضمن صحبت و به مناسبتی بیتی از سعدی خواندم، بلافاصله گفت : شما با این افكارتان شعر فارسی هم می خوانید؟
كاملا ساكت شدم و مصاحبت ما عملا پایان یافت، ایشان تصور كرد ناراحت شدم، ولی من چیزی كه دنبالش می گشتم را پیدا كرده بودم. می ترسم حمل بر خود نیوتن پنداری شود، اما در كشوری كه یارو دیپلم درست و حسابی هم ندارد خود را هانتینگتون جهان اسلام می داند، چه ایرادی دارد كه بگویم این سوال و طعنه ایشان، معادل افتادن سیب از درخت بود. معنای دقیق پان ترك از دید بسیاری از هموطنان عزیزم را فهمیدم :
در ایران، پان ترك به آذربایجانی و بطور كلی به تركی گفته می شود كه از زبان و فرهنگ و ادبیات تركی، اعلام نفرت و انزجار نكرده باشد.
این تعریف هیچ فرقی میان كسی كه آشكارا خود را غیر ایرانی می داند با مثلا رضا براهنی كه عمری به زبان فارسی خدمت كرده، قائل نیست. او حتی این حق را برای شما قائل نیست كه مثلا سعدی و حافظ را دوست بدارید ولی از فردوسی هیچ لذتی نبرید. در این تعریف دوست داشتن فردوسی چند واحد اجباری است كه تركها حتما باید آن را گذرانده باشند. اما اگر ابراهیم گلستان نظامی گنجوی را به فردوسی ترجیح دهد، مجاز است.می گویند ذهنیت پرورش یافته در یك محیط استبدادی حتی اگر مخالف آن باشد در عمل به آن شباهت پیدا می كند. رژیم هائی مثل صدام، مخالفانش را هم به شكل خودش در می آورد. آریائی گری در كشور ما موفق شده و كار خود را كرده است. نه تنها قابل انكار نیست بلكه باید توجه شود كه چقدر به تحلیل مثلا روزنامه كیهان از مخالفانش شباهت دارد. كیهان تقریبا همان الفاظی را در خصوص فرقه و باند رجوی به كار می برد كه در خصوص معترضین انتخابات 88 به كار برد. محافلی با رده های رسمی بسیار بالا از كمك چند میلیارد دلاری عربستان و صهیونیستها به رئیس جمهور سابق همین كشور سخن گفتند. برای این نگرش كلمه ای باقی نمانده است كه با آن بتوانند فرق سایر مخالفان خود را با باند رجوی كه در جبهه صدام با كشور خود جنگید، بكار ببرند. قصد مقایسه نیست كه مثلا جدائی طلبان را با فرقه رجوی قیاس نمائیم، اتفاقا این باند آدمكش میانه ای با تركی ندارد و ارزانی همان آریائی بازان. ولی بهتر است كمی تعمق و ملاحظه كرد كه چنین تفكراتی عملا بانی تمام این شكافهاست. به نظر بسیار محدود من آینده ایران و یكپارچگی آن بیش از همه در دست جامعه مدنی فارسی زبان است كه با بسیج گسترده برای اذهان مخدوش و بیماری كه فقط از آنها حرف شنوی دارد، چاره ای بیندیشد. در غیر اینصورت دست كم با بیست میلیون پان ترك مواجه خواهند شد.