چراغی كه به خانه روا نیست!

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم

چراغی كه به خانه روا نیست!

كانال تلویزیونی سحر (بخش تركی آذربایجانی) سال هاست كه برای جمهوری آذربایجان برنامه پخش می كند و در همین سال ها هم درخواست فعالان فرهنگی آذربایجانی  اختصاص حداقل یك كانال تلویزیونی سراسری به زبان تركی آذربایجانی بوده است.

وجود كانال تلویزیونی سحر اثبات می كند كه صدا و سیما پتانسیل این كار را در اختیار دارد، چرا كه با اندكی تغییر در رویكرد خبری  كانال و با وجود آرشیو غنی این كانال از لحاظ برنامه های مختلف اعم از فیلم و سریال و مستند و ... این كانال به راحتی می تواند پخش داخلی سراسری داشته باشد. از نظر پخش هم كه با وجود سیستم دیجیتال، دیگر مشكلات سابق را نمی توان بهانه كرد.

در آدرس http://azeri.sahartv.ir/video می توان ویدیوی آخرین برنامه های این كانال از جمله، برنامه "غنچه لر" كه برای كودكان تهیه و پخش می شود را مشاهده كرد. كودكان غیرفارس این سرزمین از آموزش زبان مادری خود در مدارس و رسانه های رسمی محرومند؛ در حالی كه طبق اصول 15، 19، 48 و ... قانون اساسی چنین برنامه هایی باید برای آنها تهیه می شد، ولی در عمل این چراغ برای خانه روا دیده نشده است.



در خدمت و خیانت به وطن

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم

در خدمت و خیانت به وطن

                                          محمد بابائی بالانجی - وبلاگ نهالستان


جنگ ایران و عراق بلافاصله بعد از انقلاب، به ایران تحمیل شد. سخن در خصوص چرائی شروع جنگ زیاد است. عده‌ای معتقدند شعارهای ایران انقلابی، حتی نظام‌های محافظه‌كار منطقه را تحریك می‌كرد. و به طریق اولی عراق و رژیم صدام حسین مترصد فرصت‌های كوچك‌تر از این هم بود. كسانی مسئله گروگان‌ها و حمایت ضمنی امریكا را مهم می‌دانند. اما آنچه اهمیت دارد، شروع جنگ و حمله به ایران است، كه حكومت صدام حسین مقصر اصلی بود. این موضوع را نهادهای بینالمللی هم تائید كرده‌اند. اما در خصوص طولانی شدن جنگ و شش سال بعدی، هیچ اتفاق نظری وجود ندارد.

آرديني اوخو / ادامه مطلب

گرگ در باورها، فولكلور، ادبیات آذربایجان و ترك ها - قسمت سوم

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم

گرگ در باورها، فولكلور، ادبیات آذربایجان و ترك ها - قسمت سوم

پس از انتشار بخش اول این مطلب، یكی از دوستان منتقد در بخشی از انتقادهایش نسبت به مطلب، دو مثل تركی كه به زعم ایشان در مورد نگرش منفی به گرگ می باشد را دلیل آوردند. بنده در همان جا این مثل ها را دارای جنبه مثبت اعلام كرده و پاسخ مبسوط را به قسمت سوم مطلب احاله كردم. مثل هایی كه این دوست بیان نمودند:
تانری ساخلییانی قورد یئمز (كسی را خدا نگهدارش باشد گرگ نمیخورد(
آج آدامی قورد یئمز (آدم گرسنه را گرگ نمیخورد(

من هم مثلی با همین مضمون اضافه می نمایم:

قورد قونشوسون یئمز (گرگ همسایه اش را نمی خورد)

این نكته كه گرگ حیوانی است شكارچی و رزق و روزی اش حیوانات دیگر و بعضا انسانها هستند، نكته ای است واضح و مبرهن كه نیاز به هیچ توضیح اضافه ای ندارد. ولی آنچه كه در اعتقاد ترك ها نسبت به خوی شكار گرگها وجود دارد در این مثل ها به وضوح تمام ذكر شده است و آن این نكته است كه گرگها به اعتقاد انسان ترك جز به حواله نمی خورند. یعنی گرگ به همسایگان خود، افراد مظلوم و بی پناه و كسانی كه نگهدارشان خداست كاری ندارد.

در توضیح این مثل ها و اعتقاد ترك ها در این زمینه بهتر دیدم كه از مثنوی "گرگ و گاو" مرحوم میرزا سیفعلی بهمنی شاعر اهل كاغذكنان میانه بهره بگیرم. میرزا كه شاگرد "شیخ حسن مدحت خلخالی" از شاگردان "محمدباقر خلخالی" بودند، در این مثنوی به سبك "ثعلبیه" محمد باقر خلخالی، سوال و جواب جدلی بین گرگ و گاو را روایت می كند. در این مثنوی گاو، گرگ را متهم به ستمكاری و خونریزی و ... می كند و گرگ هم جوابش را می دهد و در حقیقت اسرار و علت های واقعی و پشت پرده اقداماتش را بازگو می كند:

گفت گاوی به گرگ، خونخواری       بس كن این شیوه ستمكاری

بس دلی را كه از تو خونین است        این چه رفتار دین و آئین است

كو كسی دست تو به زحمت نیست      مگر كافری كه رحمت نیست

از شرافت مگر تو بیزاری               نیست روزی دلی نیازاری

از برای چه آفریده شدی                  كه ز نفعی طمع بریده شدی

نوك دندان تو ز بس تیز است           تا به هر جا رسید خونریز است

شرط انصاف نیست این همه جور      زخم نیشت به هر كسی در غور

از تو آسایشی به یك كس نیست        مگر این ظلمها تو را بس نیست

تار پودت مگر ز بیداد است              همه از دست تو به فریاد است

ناله ها از تو سر به گردون است        بره و گاو و میش در خون است

هر كسی را كه این نهاد بد است         پشت سر لعن های بی عدد است

دست كوتاه كن از این آزار               از قساوت بكن دلت بیدار

گوش كن ای پسر نصیحت را           دور كن از خود این فضیحت را

ترك عادت نماز پیشه خود              تا مزن تیشه به ریشه خود

از عذاب خدا مكن غفلت                  تا به غفلت نگیردت نقمت

از خدای جهان مشو غافل                طاعت حج خود مكن باطل

قلب مخلوق را مكن مرعوب            نقد اعمال تو شود معیوب

مال مردم مگر حلالت هست             آخر ای بینوا زوالت هست

رحم كن آب دیده های شبان              تا نباشند از تو سینه زنان

بس شكمها دریده ای نا حق              گردن خلق از چه داری حق

كه تو را كرده كدخدای جهان            خلق را كی شدی تو دادستان

كو به دست تو خط فرمانی                 تا برایت كشته قربانی

مالكی گر برو قباله بیار                  یا اذیت مكن به اهل دیار

یا كه داروغه، قاضی شهری              تا كه رشوه ندیده در قهری

گیرم اینجا رئیس آماری                  از شماره كجا ضرر داری

راستی را بگو كه ماموری               یا به غارتگری تو معذوری

یا مگر دادگاه سیاری                      تا نماند به حومه دیّاری

بهر ملت رئیس فرهنگی                  یا به دولت وزارت جنگی

مالیاتی ز كی به گردن ماست            تا تمرد به حكم امر شماست

توبه كن از جنایت خویشت               شرم كن از سفیدی ریشت

باقی عمر را عبادت كن                   خالق خلق را اطاعت كن

ظلم را هست این حدیث خبر             كس نسوزد چراغ تا به سحر

گرگ از این طعنه های زهر آلود              سر زد از آتش نهادش دود

با غضب همچنان شد آكنده                     گفت ای ناكس شكم گنده

از كی این علم بر تو گشته حصول               تو چه دانی رموز فقه اصول

این كمالات از كه آوردی                      بر قضاوت كجا تو پی بردی

تو كه از جمله خلق بدبختی                 كو كسی زندگی به این سختی

روزیت روز یك سبد كاه است              سر حق را كجا تو را راه است

امتحان در حقوق كی دادی                در ریاضی كجا تو استادی

به كجا رفته ای لیسانس شدی               دانش آموز علم دانس شدی

مغز در كله ات خراب شده                   یا كه آلوده بر شراب شده

تو برو شغل خود به شخم زدن                  كی ترا می رسد وكیل شدن

رو به دشت و دمن زراعت كن                   صرفه مالكت تجارت كن

تو چه دانی مطیع و عاصی كیست                یا ادانی و یا اقاصی چیست

بهتر است طرح این كله دوزی                  رفته بر صاحبت بیاموزی

كار تو نیست این مهار زدن                     تو برو بینوا شیار زدن

من همانم كه هرچه داد خدا                     راضیم از غنی و یا ز گدا

شهره ام گرچه من به خونریزی                  جز حواله نمی خورم چیزی

نسبت ظلم، حق ما بیجاست                 تهمت و عیب و هم خطا اینجاست

مال هر كس ز كواه خویش نداد               قسمت ما نموده رب عباد

هر كسی را كه گشت ترك صلوة                     ماده گاوش به ما نموده برات

گر كسی را كسی كند مغبون                       می زنم من طویله اش شبخون

بر فقیری نكرد كس رحمی                     می زنم من به او دو صد زخمی

هر كسی روزه اش خورد عمدا                       من خرش را همی خورم حتما

گر تجاوز كند زنی، مردی                      طفل او می خورم به خونسردی

هر كسی كسر كرد میزانش                         می كشم من به بیت الاحزانش

گر كسی سائلی كند محروم                     می خورم گاو او شود مغموم ...

در ادامه گرگ از مظالمی كه در جامعه بشری وجود دارد كه علیرغم آن همه ارشادات پیامبران الهی و مردان خدایی همچنان رایج است سخن به میان می آورد و خود را با اینگونه انسانها مقایسه می كند:

گرگها گر به دزد بدنامند                  به ز شیخین اهل اسلامند

گر برد گرگ بره رمه را           لیك انسان همی خورد همه را

گرگها گر چه دزد حیوانند                   آدمی دزد دین و ایمانند

ادامه مثنوی هم خواندنی است و به بحث درباره دادگاه بین المللی (جامعه ملل) كه در زمان حیات شاعر به تازگی تاسیس شده بود پرداخته می شود كه گاو از این دادگاه تعریف می كند و گرگ از ناكارآمدی آن سخن به میان می آورد كه برای جلوگیری از اطاله كلام و عدم ارتباط به موضوع از آن می گذریم.

---------------------------------    ادامــــــــــــــــه دارد    ---------------------------------

مطالب مرتبط:

گرگ در باورها، فولكلور، ادبیات آذربایجان و ترك ها - قسمت اول

گرگ در باورها، فولكلور، ادبیات آذربایجان و ترك ها - قسمت دوم



برگی از تاریخ: سؤال اکبر اعلمی نماینده تبریز از مصطفی پورمحمدی وزیر کشور وقت درباره حوادث خرداد 85 آذربایجان + فیلم

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم

برگی از تاریخ: سؤال اکبر اعلمی نماینده تبریز از مصطفی پورمحمدی وزیر کشور وقت درباره حوادث خرداد 85 آذربایجان

 

اشاره: چاپ مطلب و کاریکاتوری توهین آمیز نسبت به ترک ها در "ایران جمعه" 1385/2/22 (ویژه نامه روزهای جمعه روزنامه دولتی ایران)، باعث بروز حوادث و ناآرامی هایی در آذربایجان گردید. اکنون که 8 سال از آن اتفاقات گذشته است، مسئله را از دیدگاه رسمی و پرسش نماینده مجلس شورای اسلامی و پاسخ وزیر کشور وقت بررسی می کنیم.

اکبر اعلمی نماینده مردم تبریز، اسکو و آذرشهر هفتم خرداد 1385 در این زمینه سوالاتی را از آقای مصطفی پورمحمدی وزیر کشور وقت مطرح نمودند. این سوالات در مورخه 1385/3/23 با حضور پورمحمدی در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجه مجلس شورای اسلامی مطرح گردید و به دلیل قانع نشدن نماینده سوال کننده به صحن علنی ارجاع شد. پس از یکسال در اوایل خرداد 86 نوبت به طرح سوال در صحن علنی رسید که وزیر کشور به بهانه مخالفت شورای عالی امنیت ملی از حضور در جلسه خودداری نمودند و پس از اصرار و پیگیری های آقای اعلمی در نهایت این جلسه پرسش و پاسخ در مورخه 1386/3/22 برگزار شد. بخش هایی از این پرسش و پاسخ را می خوانیم. علاقه مندان می توانند متن کامل آن را در مشروح مذاکرات مجلس[1] بخوانند. کسانی هم که علاقه زیادی به مطالعه متون طولانی ندارند می توانند فیلم این پرسش و پاسخ را در این صفحه یا در سایت آپارات[2] ببینند.


آرديني اوخو / ادامه مطلب

"ابتكار" در راه تحدید آزادی!

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم

اواخر بهمن ماه 1392 رئیس گروه پیش دبستانی وزارت آموزش و پرورش از حذف زبان فارسی در مقطع پیش دبستانی و جایگزینی آن با زبان‌های محلی خبر داد. وی به خبرگزاری مهر گفت: «در گذشته آموزش بر مبنای زبان مادری از سوی معلم ممنوع بود كه درحال حاضر این ممنوعیت برداشته شده است. مبنای آموزش‌های ما در مناطق دو زبانه، زبان مادری است».

خبر فوق باعث شده تا بار دیگر جناب سالار سیف الدینی قلم به دست گرفته و در روزنامه ابتكار[1] مقاله ای در جهت تبیین تئوری تحدید آزادی های مدنی و مشروع اكثر ملت ایران به رشته تحریر بیاورد. بخشی از این مقاله تكرار مكررات قبلی است كه در مطلب قبلی ام[2] به آنها پاسخ دادم. به سایر بخش های مقاله وی ذیلا اشاره و پاسخ داده می شود.

آقای سیف الدینی در بخشی از مقاله شان نوشته اند:

"یكم- فلسفه وجودی تاسیسی به نام پیش دبستانی و الزامی بودن آن در مناطق دو زبانه،جهت آشنایی اجمالی دانش آموز با فضای رسمی و آموزشی بود كه روح آن برخاسته از زبان ملی و مشترك است. قانون اساسی از شراكت مردم ایران در زبان فارسی صحبت كرده و آن را زبان مشترك می‌داند. مفهوم شراكت به معنی نقش آفرینی همه افراد ایرانی در طول تاریخ در صورت بندی این زبان و مسئولیت این افراد در حفظ و تداوم آن است. دراین صورت حذف یا كمرنگ شدن زبان فارسی از مقطع پیش دبستانی و جایگزینی آن با زبان‌های غیرمشترك و محلی با فلسفه وجودی این موسسه منافات دارد و گامی بسوی خاص گرایی محسوب می‌شود.

دوم- اصل15قانون اساسی زبان فارسی را زبان رسمی كشور می‌داند كه «همه» كتب درسی می‌بایست،باین زبان تنظیم شود.مستنبط از این اصل وجوب،لزوم و رسمیت زبان فارسی است. با توجه به «بحث واجب بودن مقدمه واجب» در علم كلام و اصول، كاربرد زبان فارسی در پیش دبستانی نیز الزامی است.به تعبیر دیگر ملازمه ای منطقی بین تعلیم به زبان فارسی در پیش دبستانی و رسمیت زبان فارسی در دبستان برقرار است. بنابراین هرگونه بخش نامه برخلاف این اصل قانون اساسی غیرقانونی بوده و قابلیت ابطال در دیوان عدالت اداری دارد.

سوم- اما آنچه در رویه و عمل نظام آموزشی شاهد هستیم لزوما با قانون منطبق نیست. یعنی اكنون سالها است كه بسیاری از معلمین در مناطق دو زبانه دروس را به زبان محلی به دانش آموزان می‌دهند و محاوره دانش آموز- آموزگار در اكثریت موارد به زبان محلی است.به این ترتیب در عمل خبری از كاربرد زبان فارسی در مدارس نبوده و فقط مفردات و مكتوبات درسی به فارسی تنظیم شده اند. در بسیاری موارد معلم حتی دستور ادبیات فارسی را نیز به زبان محلی تدریس می‌كند كه یك تناقض چالش زا محسوب می‌شود. سیاست بومی گزینی آموزش و پرورش نیز در راستای تقویت همین پدیده بوده است زیرا از نظر آموزش و پرورش تدریس كتب فارسی به زبان مادری، ایرادی ندارد. اما در عمل این روند باعث افول كیفیت آموزش و توانایی‌های كلامی دانش آموزان شده. به همین دلیل است كه به نظر می‌رسد تشدید این سیاست‌ها از جمله حذف فارسی از پیش دبستانی، اندك رمق باقیمانده برای این میراث مشترك را نیز از بین برده و روند فارسی زدایی را سبب خواهد شد."

نویسنده محترم مقاله كه نص صریح قانون را بر تفسیر آن مقدم می دارند و لزوم اینكه كتاب های درسی باید به زبان فارسی باشد را به  نتیجه  تدریس هم باید به زبان فارسی باشد می رسانند و حتی تهدید می كنند  در صورتی كه گفته های رئیس گروه پیش دبستانی وزارت آموزش و پرورش جامه عمل بپوشد و بخشنامه ای در این زمینه صادر شود آن را در دیوان عدالت اداری ابطال خواهند كرد؛ توجه نمی كنند كه همین نص صریح قانون فقط از متن كتب درسی و سایر اسناد رسمی سخن می گوید و در مورد گفتگو و مكالمه در محیط های رسمی ساكت است. چنانچه به اعتراف ایشان معلمان بسیاری هستند كه حتی دستور زبان فارسی را هم به زبان غیر فارسی تدریس می كنند و كسی هم تاكنون نتوانسته با تكیه بر قانون اساسی و سایر قوانین آنان را از این كار بازدارد. ضمن اینكه گفتگوی معلم با دانش آموزان به زبان مادری با اصول اعتقادی ما هم منافاتی ندارد، چنانچه در آیه چهارم از سوره ابراهیم(ع) آمده است:

"وَ مََا أَرسَلنََا مِن رَسُولٍ إِلاََّ بِلِسََانِ قَومِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُم فَیُضِلُّ اَللََّهُ مَن یَشََاءُ وَ یَهدِی مَن یَشََاءُ وَ هُوَ اَلعَزِیزُ اَلحَكِیمُ‏
و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم ، تا [حقایق را] برای آنان بیان كند . پس خدا هر كه را بخواهد بی‏راه می‏گذارد و هر كه را بخواهد هدایت می‏كند ، و اوست ارجمند حكیم."

نكته دیگری كه ایشان از نظر مغفول داشته اند این است كه آموزش پیش دبستانی اصولا فاقد كتاب متنی است و تمامی آموزش ها در آن عملی و شفاهی است و آموزش به زبان غیر فارسی در آن به علت نداشتن كتاب متنی منافاتی هم با اصول قانون اساسی نخواهد داشت و گامی منطبق با اصول حقوق بشری و كنوانسیون های حقوق كودكان خواهد بود.

اخیرا وزیر آموزش پرورش سیاست آموزش و پرورش در استخدام نیروی جدید را "از بوم بر بوم"  و آن را جزئی از طرح ساماندهی نیروی انسانی در وزارتخانه اعلام نموده اند. نكته ای كه به مذاق نویسنده محترم خوش نیامده و به صورت زیركانه ای از "سیاست بومی گزینی آموزش و پرورش" انتقاد نموده اند. این انتقاد یادآور طرح "مدارس مادرانه" محمود افشار[3]، طرح "مبادله جوانان" جواد شیخ الاسلامی[4] به دولت پهلوی و پیشنهاد "تبعید معلمان آذربایجان" پرویز ورجاوند[5] به دولت سید محمد خاتمی است. از آنجایی كه روزنامه ابتكار به عنوان ناشر این مقاله از روزنامه های طرفدار دولت محسوب می شود، مقالات آن را نیز نوعی خط دهی به نیروهای دولتی می توان به شمار آورد. از روزنامه ای مانند ابتكار كه داعیه اصلاح طلبی و آزادی های مدنی دارد، گام نهادن در راه تئوری پردازی برای محدودیت آزادی های مشروع و قانونی دور از انتظار است.

--------------

[1] روزنامه ابتكار - نسخه شماره 5855 – دوشنبه 15 اردیبهشت ماه 1393

http://www.ebtekarnews.com/Ebtekar/News.aspx?NID=130726

[2] http://aciqsoz.arzublog.com/post-45225.html

[3] محمود افشار در وصیت نامه اش در مورد مصرف درآمد موقوفات بنیاد افشار می نویسد: "بعد از تعمیم زبان فارسی و وحدت ملی كه باید هدف اصلی باشد منظور های دیگری كه این موقوفات برای آنها بنیاد یافته و اساسنامه آن نوشته شده توجه خاص به نسل جدید از راه آموزش و پرورش كودكان بوسیله كودكستان شبانه روزی نمونه و تربیت اجتماعی و سیاسی جوانان …خواهد بود…كه بر این ها اضافه شود "مدرسه های مادرانه" در آذربایجان" منظور از مدارس مادرانه مدرسه های شبانه روزی است كه در آن كودكان بدون ارتباط با خانواده و اجتماع صرفا به زبان فارسی آموزش ببینند.

[4] جواد شیخ الاسلامی در كتاب قتل اتابك می نویسد: "نیز می توان كودكان آذربایجانی و زنجانی و خوزستانی (اعم از دختر و پسر) را به سیستم مبادله جوانان كه در اروپا مرسوم است برای یكی دو سال در خانواده های محترم فارس …. به عنوان مهمان پذیرفت و از این راه به ترویج و تحكیم زبان فارسی پرداخت و…"

 

[5] پرویز ورجاوند در تاریخ 1379/7/12 نامه ای به رئیس جمهور وقت -سید محمد خاتمی- می نویسد و پس از مقدمه چینی و ابراز نگرانی از وحدت ملی!(گویی نگرانی همه كسانی كه حقوق مشروع بیشتر جمعیت ایران را انكار می كنند، وحدت ملی است) به ایشان پیشنهاد می كند: "جناب رئیس جمهور، ایجاب می كند در قبال این حركت خطرناك سیاسی كه از بیرون مرزها بشدت حمایت می شود با قدرت و درایت برخورد بگردد و از گسترش آن جلوگیری شود راهكارهای بسیاری در این باره وجود دارد باید در یك ستاد مركب از كارشناسان و صاحبنظران درباره آن تصمیم گیری شود. باید سیاست بهره جستن از آموزگاران ، دبیران و استادان بومی در برخی استانها مورد تجدیدنظر جدی قرار بگیرد و با اتخاذ شیوه های سنجیده شده شرایطی پدید آید تا محوربودن زبان فارسی بعنوان زبان اصلی آموزش مورد تاكید قرار گرفته و با تنظیم برنامه های پرجاذبه جانبی ، كوشش گردد تا جایگاه آن به گونه ای دلخواه تثبیت شود"



ترس از اجرای اصل 15؟

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم
روزنامه ابتكار در شماره 4857 روز یكشنبه 1393/01/24 مقاله ای با عنوان «تدریس زبان مادری یا تدریس به زبان مادری؟ اجرا یا عدم اجرا اصل 15؛ مسئله این است» به قلم سالار سیف الدینی منتشر نمود. مطلب حاضر نقد و پاسخی است به آن مقاله تا مشخص شود كه «مخالفین آزادی های مشروع و مدنی اكثریت مردم ایران» از چه منطقی پیروی می كنند و برای اثبات نظراتشان حتی از كتمان حقیقت و دروغپردازی هم ابایی ندارند.

آرديني اوخو / ادامه مطلب

گرگ در باورها، فولكلور، ادبیات آذربایجان و ترك ها - قسمت دوم

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم

گرگ در باورها، فولكلور، ادبیات آذربایجان و ترك ها - قسمت دوم

روزی به درازای قرن

در بخش قبلی مقاله از رمان «قیامت» چنگیز آیتماتوف و نقش بارز گرگ در آن سخن به میان آمد. این بخش را هم با چنگیز آیتماتوف و رمان شاهكارش «روزی به درازای قرن» شروع می كنیم.
آیتماتوف در خلال این رمان بر اساس یك افسانه، آدمهائی را به تصویر می كشد كه مبدل به مانقورد شده اند. منظور از مانقورد، انسانهائی هستند كه با هویت ملی خود بیگانه شده و  بمثابه ستون پنجم دشمن بر علیه منافع ملی خود عمل می نمایند. این انسانها همان جنگ‌آورانی بودند كه به دست «یوآن یوآن»‌ها اسیر شده و سپس در یك طرح و برنامه و فرآیند زجرآور، كلیه حافظه و داشته‌های آنها را گرفته و تبدیل به برده می‌كردند.
برده‌ای كه نمی‌توانست گذشته‌اش را به یاد آورد و نمی‌دانست از «من» خود «بی‌خود» شده است. البته نه به معنای امروزی آن، بلكه انسانی بی‌حافظه و دور از عقل و معرفت كه حتی نزدیك‌ترین خویشاوندانش ترجیح می‌دادند او را به فراموشی سپارند. چونكه او به غیر از ارباب خود كس دیگری را نمی‌شناخت و تنها آرزویش سیر كردن شكم بود و برای به دست آوردن یك لقمه نان، به كثیف‌ترین كارها وادار می‌شد.
چنگیز آیتماتوف برای نشان دادن عمق تراژدی، مردی را به تصویر می كشد كه قادر به شناختن مادرش نمی باشد حتی او را دشمن پنداشته و به قصد كشتن او تیری از كمانش رها می كند و او را می كشد. آیتماتوف اینگونه انسانها را مانقورد می نامد. مانقورد در لغت به معنای  «گرگ ننگین» است. پروسه ای كه در آن مانقورد پرورش می یابد در علم روانشناسی شستشوی مغزی میگویند.


رازهای سرزمین من


در رمان «رازهای سرزمین من» نوشته دكتر رضا براهنی، گرگ اجنبی كش سبلان به عنوان منجی مردم وارد صحنه می شود. این رمان حكایت تاریخ آذربایجان است از زمان پیروزی فرقه دمكرات تا پیروزی انقلاب اسلامی.
بخش های كوتاهی از این رمان را باهم می خوانیم.:
در گفتگوی ‏كوتاه مترجم، گروهبان آمریكایی و پیر مرد دهاتی، «گرگ اجنبی‌كش» چنین معرفی ‏می‌شود:‏
‏«انشالله گرگ معمولی است.»‏
مترجم پرسید: «مگر گرگ، معمولی و غیر معمولی هم دارد؟»‏
پیر مرد گفت: «انشالله گرگ معمولی است. انشالله گرگ سبلان نیست.»‏
مترجم احساس كرد كه در لحن پیر مرد تلخی چندان زیادی هم ننهفته است. انگار پیر ‏مرد دوست داشت كه گرگ، گرگ سبلان باشد، ولی عكس ذهن خود را بیان می‌كرد.‏
مترجم پرسید: «گرگ سبلان با گرگ معمولی چه فرقی دارد؟»‏
پیر مرد گفت: «بهش می‌گویند: اجنبی‌كش. گرگ سبلان اجنبی‌كش است. یك بار قزاق ‏روس را كشت، همین چند سال پیش هم یك سرهنگ انگلیسی را كشت. به مردم ‏محل كاری ندارد، اگر همان گرگ باشد خداوند خودش به آمریكایی رحم كند. این گرگ ‏آدم را بازی می‌دهد، حتی شیطان هم نمی‌تواند از شرش خلاص شود.» (ص 43 ـ 42)
«... لباس نظامی آمریكاییش، 8 تكه پاره شده، دور جسدش ریخته بود. پوتین‌های ‏دیدیس پایش بود. بیشتر به آدمی می‌ماند كه بهش تجاوز شده باشد. دندان‌های ‏وحشی گرگ ، گلویش را دو تكه كرده بود ...‏
مترجم رفت به طرف پیر مرد:‏
‏«خوب این همان گرگ است؟»‏
پیر مرد گفت: «همان است. خودش است. همان اجنبی‌كش است. می‌دانید آقا مسألۀ ‏غیرت است.»‏
‏«غیرت؟ یعنی چه؟»‏
‏«وقتی ما بیچاره می‌شویم، كاری از هیچ‌كداممان ساخته نیست، رگ غیرت اجنبی‌كش ‏می‌جنبد.»‏
‏«شوخی می‌كنی! گرگ این حرف‌ها سرش می‌شود؟»‏
‏«نگاه كنید به جسد، ببینید سرش می‌شود یا خیر.» (ص 44)‏


گرگ سالی


در رمان «گرگ سالی» امیر حسین فردی كه خردادماه گذشته و پس از وفات نویسنده اش انتشار یافت نیز گرگ جایگاه ویژه ای دارد. گرچه از نظر فكری و دیدگاه سیاسی رضا براهنی و امیرحسین فردی، اختلافات بسیار زیادی دارند ولی تاثیر «رازهای سرزمین من» را می توان به روشنی در «گرگ سالی» مشاهده نمود.
هر دو اثر به انقلاب اسلامی می پردازند و در آذربایجان - اردبیل و اطراف كوه سبلان - اتفاق می افتند. «اسماعیل» قهرمان انقلابی رمانی به همین نام  از امیر حسین فردی در پایان داستان با توجه به شرایطی كه برایش پیش می آید و به خاطر مسائل امنیتی ناچار می شود پایتخت را به قصد زادگاهش ترك كندو در زادگاه خود قهرمان رمان «گرگ سالی» كه در واقع جلد دوم رمان «اسماعیل» است می شود. جالب اینكه زادگاه قهرمان داستان-اردبیل- همان زادگاه نویسنده است. «گرگ اجنبی كش» براهنی در داستان امیر حسین فردی هم هست. انگار به همین خاطر است كه در «گرگ سالی» امیر حسین فردی آمریكایی ها، مركز تحقیقاتی در سبلان تأسیس كرده اند كه با اصلاح نژاد گرگ های بومی آنها را چنان تغییر دهند كه به مردم بومی حمله كنند. اینجاست كه ناخودآگاه یاد «روزی به درازای قرن» چنگیز آیتماتوف و حكایت «مانقورد سازی» آن رمان می افتیم. رمان به مبارزه اسماعیل و دیگر مبارزان با آمریكایی ها و گرگ های آدمخوارشان می پردازد.

---------------------------------    ادامــــــــــــــــه دارد    ---------------------------------

مطالب مرتبط:

گرگ در باورها، فولكلور، ادبیات آذربایجان و ترك ها - قسمت اول