"ابتكار" در راه تحدید آزادی!

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم

اواخر بهمن ماه 1392 رئیس گروه پیش دبستانی وزارت آموزش و پرورش از حذف زبان فارسی در مقطع پیش دبستانی و جایگزینی آن با زبان‌های محلی خبر داد. وی به خبرگزاری مهر گفت: «در گذشته آموزش بر مبنای زبان مادری از سوی معلم ممنوع بود كه درحال حاضر این ممنوعیت برداشته شده است. مبنای آموزش‌های ما در مناطق دو زبانه، زبان مادری است».

خبر فوق باعث شده تا بار دیگر جناب سالار سیف الدینی قلم به دست گرفته و در روزنامه ابتكار[1] مقاله ای در جهت تبیین تئوری تحدید آزادی های مدنی و مشروع اكثر ملت ایران به رشته تحریر بیاورد. بخشی از این مقاله تكرار مكررات قبلی است كه در مطلب قبلی ام[2] به آنها پاسخ دادم. به سایر بخش های مقاله وی ذیلا اشاره و پاسخ داده می شود.

آقای سیف الدینی در بخشی از مقاله شان نوشته اند:

"یكم- فلسفه وجودی تاسیسی به نام پیش دبستانی و الزامی بودن آن در مناطق دو زبانه،جهت آشنایی اجمالی دانش آموز با فضای رسمی و آموزشی بود كه روح آن برخاسته از زبان ملی و مشترك است. قانون اساسی از شراكت مردم ایران در زبان فارسی صحبت كرده و آن را زبان مشترك می‌داند. مفهوم شراكت به معنی نقش آفرینی همه افراد ایرانی در طول تاریخ در صورت بندی این زبان و مسئولیت این افراد در حفظ و تداوم آن است. دراین صورت حذف یا كمرنگ شدن زبان فارسی از مقطع پیش دبستانی و جایگزینی آن با زبان‌های غیرمشترك و محلی با فلسفه وجودی این موسسه منافات دارد و گامی بسوی خاص گرایی محسوب می‌شود.

دوم- اصل15قانون اساسی زبان فارسی را زبان رسمی كشور می‌داند كه «همه» كتب درسی می‌بایست،باین زبان تنظیم شود.مستنبط از این اصل وجوب،لزوم و رسمیت زبان فارسی است. با توجه به «بحث واجب بودن مقدمه واجب» در علم كلام و اصول، كاربرد زبان فارسی در پیش دبستانی نیز الزامی است.به تعبیر دیگر ملازمه ای منطقی بین تعلیم به زبان فارسی در پیش دبستانی و رسمیت زبان فارسی در دبستان برقرار است. بنابراین هرگونه بخش نامه برخلاف این اصل قانون اساسی غیرقانونی بوده و قابلیت ابطال در دیوان عدالت اداری دارد.

سوم- اما آنچه در رویه و عمل نظام آموزشی شاهد هستیم لزوما با قانون منطبق نیست. یعنی اكنون سالها است كه بسیاری از معلمین در مناطق دو زبانه دروس را به زبان محلی به دانش آموزان می‌دهند و محاوره دانش آموز- آموزگار در اكثریت موارد به زبان محلی است.به این ترتیب در عمل خبری از كاربرد زبان فارسی در مدارس نبوده و فقط مفردات و مكتوبات درسی به فارسی تنظیم شده اند. در بسیاری موارد معلم حتی دستور ادبیات فارسی را نیز به زبان محلی تدریس می‌كند كه یك تناقض چالش زا محسوب می‌شود. سیاست بومی گزینی آموزش و پرورش نیز در راستای تقویت همین پدیده بوده است زیرا از نظر آموزش و پرورش تدریس كتب فارسی به زبان مادری، ایرادی ندارد. اما در عمل این روند باعث افول كیفیت آموزش و توانایی‌های كلامی دانش آموزان شده. به همین دلیل است كه به نظر می‌رسد تشدید این سیاست‌ها از جمله حذف فارسی از پیش دبستانی، اندك رمق باقیمانده برای این میراث مشترك را نیز از بین برده و روند فارسی زدایی را سبب خواهد شد."

نویسنده محترم مقاله كه نص صریح قانون را بر تفسیر آن مقدم می دارند و لزوم اینكه كتاب های درسی باید به زبان فارسی باشد را به  نتیجه  تدریس هم باید به زبان فارسی باشد می رسانند و حتی تهدید می كنند  در صورتی كه گفته های رئیس گروه پیش دبستانی وزارت آموزش و پرورش جامه عمل بپوشد و بخشنامه ای در این زمینه صادر شود آن را در دیوان عدالت اداری ابطال خواهند كرد؛ توجه نمی كنند كه همین نص صریح قانون فقط از متن كتب درسی و سایر اسناد رسمی سخن می گوید و در مورد گفتگو و مكالمه در محیط های رسمی ساكت است. چنانچه به اعتراف ایشان معلمان بسیاری هستند كه حتی دستور زبان فارسی را هم به زبان غیر فارسی تدریس می كنند و كسی هم تاكنون نتوانسته با تكیه بر قانون اساسی و سایر قوانین آنان را از این كار بازدارد. ضمن اینكه گفتگوی معلم با دانش آموزان به زبان مادری با اصول اعتقادی ما هم منافاتی ندارد، چنانچه در آیه چهارم از سوره ابراهیم(ع) آمده است:

"وَ مََا أَرسَلنََا مِن رَسُولٍ إِلاََّ بِلِسََانِ قَومِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُم فَیُضِلُّ اَللََّهُ مَن یَشََاءُ وَ یَهدِی مَن یَشََاءُ وَ هُوَ اَلعَزِیزُ اَلحَكِیمُ‏
و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم ، تا [حقایق را] برای آنان بیان كند . پس خدا هر كه را بخواهد بی‏راه می‏گذارد و هر كه را بخواهد هدایت می‏كند ، و اوست ارجمند حكیم."

نكته دیگری كه ایشان از نظر مغفول داشته اند این است كه آموزش پیش دبستانی اصولا فاقد كتاب متنی است و تمامی آموزش ها در آن عملی و شفاهی است و آموزش به زبان غیر فارسی در آن به علت نداشتن كتاب متنی منافاتی هم با اصول قانون اساسی نخواهد داشت و گامی منطبق با اصول حقوق بشری و كنوانسیون های حقوق كودكان خواهد بود.

اخیرا وزیر آموزش پرورش سیاست آموزش و پرورش در استخدام نیروی جدید را "از بوم بر بوم"  و آن را جزئی از طرح ساماندهی نیروی انسانی در وزارتخانه اعلام نموده اند. نكته ای كه به مذاق نویسنده محترم خوش نیامده و به صورت زیركانه ای از "سیاست بومی گزینی آموزش و پرورش" انتقاد نموده اند. این انتقاد یادآور طرح "مدارس مادرانه" محمود افشار[3]، طرح "مبادله جوانان" جواد شیخ الاسلامی[4] به دولت پهلوی و پیشنهاد "تبعید معلمان آذربایجان" پرویز ورجاوند[5] به دولت سید محمد خاتمی است. از آنجایی كه روزنامه ابتكار به عنوان ناشر این مقاله از روزنامه های طرفدار دولت محسوب می شود، مقالات آن را نیز نوعی خط دهی به نیروهای دولتی می توان به شمار آورد. از روزنامه ای مانند ابتكار كه داعیه اصلاح طلبی و آزادی های مدنی دارد، گام نهادن در راه تئوری پردازی برای محدودیت آزادی های مشروع و قانونی دور از انتظار است.

--------------

[1] روزنامه ابتكار - نسخه شماره 5855 – دوشنبه 15 اردیبهشت ماه 1393

http://www.ebtekarnews.com/Ebtekar/News.aspx?NID=130726

[2] http://aciqsoz.arzublog.com/post-45225.html

[3] محمود افشار در وصیت نامه اش در مورد مصرف درآمد موقوفات بنیاد افشار می نویسد: "بعد از تعمیم زبان فارسی و وحدت ملی كه باید هدف اصلی باشد منظور های دیگری كه این موقوفات برای آنها بنیاد یافته و اساسنامه آن نوشته شده توجه خاص به نسل جدید از راه آموزش و پرورش كودكان بوسیله كودكستان شبانه روزی نمونه و تربیت اجتماعی و سیاسی جوانان …خواهد بود…كه بر این ها اضافه شود "مدرسه های مادرانه" در آذربایجان" منظور از مدارس مادرانه مدرسه های شبانه روزی است كه در آن كودكان بدون ارتباط با خانواده و اجتماع صرفا به زبان فارسی آموزش ببینند.

[4] جواد شیخ الاسلامی در كتاب قتل اتابك می نویسد: "نیز می توان كودكان آذربایجانی و زنجانی و خوزستانی (اعم از دختر و پسر) را به سیستم مبادله جوانان كه در اروپا مرسوم است برای یكی دو سال در خانواده های محترم فارس …. به عنوان مهمان پذیرفت و از این راه به ترویج و تحكیم زبان فارسی پرداخت و…"

 

[5] پرویز ورجاوند در تاریخ 1379/7/12 نامه ای به رئیس جمهور وقت -سید محمد خاتمی- می نویسد و پس از مقدمه چینی و ابراز نگرانی از وحدت ملی!(گویی نگرانی همه كسانی كه حقوق مشروع بیشتر جمعیت ایران را انكار می كنند، وحدت ملی است) به ایشان پیشنهاد می كند: "جناب رئیس جمهور، ایجاب می كند در قبال این حركت خطرناك سیاسی كه از بیرون مرزها بشدت حمایت می شود با قدرت و درایت برخورد بگردد و از گسترش آن جلوگیری شود راهكارهای بسیاری در این باره وجود دارد باید در یك ستاد مركب از كارشناسان و صاحبنظران درباره آن تصمیم گیری شود. باید سیاست بهره جستن از آموزگاران ، دبیران و استادان بومی در برخی استانها مورد تجدیدنظر جدی قرار بگیرد و با اتخاذ شیوه های سنجیده شده شرایطی پدید آید تا محوربودن زبان فارسی بعنوان زبان اصلی آموزش مورد تاكید قرار گرفته و با تنظیم برنامه های پرجاذبه جانبی ، كوشش گردد تا جایگاه آن به گونه ای دلخواه تثبیت شود"



ترس از اجرای اصل 15؟

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم
روزنامه ابتكار در شماره 4857 روز یكشنبه 1393/01/24 مقاله ای با عنوان «تدریس زبان مادری یا تدریس به زبان مادری؟ اجرا یا عدم اجرا اصل 15؛ مسئله این است» به قلم سالار سیف الدینی منتشر نمود. مطلب حاضر نقد و پاسخی است به آن مقاله تا مشخص شود كه «مخالفین آزادی های مشروع و مدنی اكثریت مردم ایران» از چه منطقی پیروی می كنند و برای اثبات نظراتشان حتی از كتمان حقیقت و دروغپردازی هم ابایی ندارند.

آرديني اوخو / ادامه مطلب

همه ایران فارس است؛ حتا جمادات ما هم فارس‌اند!!!

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم

محمد بقایی ماكان، نویسنده و پژوهشگر!! در مصاحبه با سایت ایسنا همه ایرانیان را فارس خواند و حتی موجودات غیر زنده ایران را هم دارای روح فارسی دانست!

قسمت هایی از این مصاحبه را باهم می خوانیم:

این نویسنده و پژوهشگر در گفت‌و‌گو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره بحث آموزش زبان‌های بومی كه اخیرا از سوی دولت مطرح شده است، گفت: موضوع زبان مادری كه چندی است در كشور بدون مطالعات قبلی ناگهان مطرح شده، به هیچ‌رو هدف روشمندی ندارد؛ به این معنا كه پیدا نیست مقصود از زبان مادری در سرزمینی مانند ایران كه نزدیك به 70 زبان در آن وجود دارد، چیست؛ زیرا هر انسان مادری دارد و هر مادر زبانی. بنابراین می‌توان مدعی بود كه براساس زبان‌شناسی نوین كه برنارد شاو در داستان معروف «بانوی زیبای من» آن را به‌خوبی مطرح كرده، به عدد مادران روی زمین، زبان مادری وجود دارد. این معیار در مورد سرزمین پهناوری مانند ایران هم به طور طبیعی مصداق دارد.

این پژوهشگر همچنین ابراز عقیده كرد: تكلیف زبان را مردم عادی نباید تعیین كنند؛ زبان‌شناسان و اهل علم و ادب باید در این مورد تعیین تكلیف كنند. كسانی مانند نظامی، شهریار، ساعدی و شاملو هم ترك‌زبان بودند، اما آثارشان را به فارسی پدید آوردند. تكلیف زبان را چنین افرادی معلوم می‌كنند. امروز همه اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی و بزرگان ادبیات فارسی ما با این كار مخالف‌اند. در گذشته هم وقتی كسانی مانند تقی‌زاده، كسروی و رعدی آذرخشی با این موضوع مخالفت می‌كردند، تا ته مطلب را خوانده بودند و می‌دانستند سرانجام كار به كجا خواهد كشید، اما آقایان یا از این قضایا بی‌خبرند، یا زبان فارسی برای‌شان همان است كه رسانه به اصطلاح ملی ما آن را شایسته دوزخ می‌داند. اتفاقا همه كسانی كه در فرهنگستان علیه آموزش زبان‌های بومی صحبت كرده‌اند، از مشاهیر آذربایجانی هستند.

بقایی ماكان سپس در پاسخ به این پرسش كه چه اشكالی دارد زبان‌های محلی هم در كنار زبان فارسی تدریس شوند، گفت: هیچ اشكالی ندارد، اما این مشابه این حكایت است كه می‌گویند كسی به مكتب رفت و هر چه ملا به او گفت بگو الف، گفت نمی‌گویم؛ چون اگر «الف» را بگویم، باید تا «ی» بروم. داستان از این قرار است. الآن یكی - دو درس است، بعد از مدتی به همه درس‌ها تبدیل می‌شود.

این پژوهشگر ادامه داد: باید ظرایف را در نظر گرفت. ما اصلا در ایران غیر فارس نداریم، همه‌فارس‌اند و فارس یعنی ایرانی. همین چند سال پیش هیاهو درگرفته بود كه چرا خلیج فارس به نام «فارس» نامیده شده، مگر ایران فقط متعلق به فارس‌هاست؟ كسی به آن‌ها جواب نداد كه همه ایران فارس است؛ حتا جمادات ما هم فارس‌اند. سهند و سبلان با دماوند فرقی ندارند. فراموش نكنیم كه تجزیه با نام انجام می‌شود؛ همان‌طور كه درباره خلیج فارس با تغییر نام می‌خواهند كم‌كم جزایر سه‌گانه را به خود متعلق كنند. انسانی كه هزاران سال بر این خاك زندگی می‌كند، چطور خود را غیر فارس می‌داند؟ همه ما فارس هستیم؛ یعنی همه ایرانی هستیم.


-----

حالا به این پژوهشگر! محترم چگونه باید زبان مادری را معنی كنیم؟ او كه در گام اول و در تعریف زبان مادری نشان می دهد كه چه موانع و سنگ های بزرگی در راه اجرای قانون تعبیه كرده اند!!؟

استاد بزرگوار! كه اعتقاد دارند مردم عادی نباید تكلیف زبان را روشن كنند تا آن اندازه بی اطلاع هستند كه ندانند زبان ها ساخته همین مردمان عادی اند؟ شاعران و نویسندگان هم از مادری عادی زاده شده اند و زبان آن مادر را یاد گرفته اند؟ حالا اگر این نظر ایشان را بپذیریم و كار را به بزرگان بسپاریم، چرا فقط به كسانی كه به زبان مورد نظر ایشان آثاری آفریده اند مراجعه كنیم؟ مگر شهریار(شاعر آثار تركی)، بولود قاراچورلو، حبیب ساهیر، تیلیم خان، نسیمی، فضولی، صابیر، خورشید خانیم، سحر خانیم، محمدباقر خلخالی، صراف تبریزی و ... از بزرگان نیستند؟

استاد در بند آخر به سیم آخر زده اند. ایشان دست پان ایرانیست های دو آتشه رضا خانی را هم از پشت بسته اند!! آخه استاد!! این جمله "حتا جمادات ما هم فارس‌اند" یعنی چه؟ حالا منتظر بمانیم استادی هم پیدا بشود، حیوانات ایرانی را هم فارس بداند تا با خیال راحت و به خوبی و خوشی بحث فارس و ... هم تمام بشود.

---------

متن كامل مصاحبه را در آدرس زیر می توانید بخوانید:

http://isna.ir/fa/news/92120502457


تقابل نمادها؟!!

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم

اخیرا در بعضی از شبكه های اجتماعی مشاهده شده است كه بعضی از كاربران برای تفاخر قومی نمادهای ملی خود (در اینجا منظور نمادهای حیوانی) را با نمادهای ملل دیگر مقایسه می كنند تا برتری قوم خود را به اثبات برسانند. بدون توجه به این نكته كه نمادهای حیوانی و اصولا خود حیوانات قابل مقایسه با یكدیگر نیستند و نمی توان مثلا ملتی با نماد شیر را برتر از ملت دیگر با نماد خروس دانست چون خاستگاه و سیر تاریخی دو ملت و نحوه جهان بینی آنها كه منتج به این انتخاب شده است متفاوت است. ملت ها هم در انتخاب نماد ملی خود كه در درازای تاریخ اتفاق افتاده است به جنبه های مثبت نماد خود توجه داشته است. برای مثال شیر، گرگ و ببر كه هر یك نماد ملتی هستند به ترتیب با خصوصیت شجاعت، تسلیم ناپذیری و قدرت به عنوان نماد انتخاب شده اند وگرنه هر سه اینها در صفت منفی درندگی و خونریزی مشتركند كه این صفت در انتخاب آنها به عنوان  نماد ملی دخیل نبوده و نمی تواند باشد.

تصویر زیر كه در یكی از همین سایت ها منتشر شده بهانه ای شد كه بر خلاف میل باطنی ام نگاهی طنز – جدی!! به مقایسه این دو حیوان نماد ملی اقوام مختلف مطرح شده در این تصویر داشته باشم.

البته واضح و روشن است كه تصویر هیچ اشكالی از نظر محتوایی – لااقل از نظر من – ندارد. هر كسی می تواند در وصف نماد ملی خود و یا هر حیوان دیگری كه دوست دارد، قلم فرسایی نماید.

مشكل اصلی در جملات بالا و پایین تصویر است كه نگارنده مطلب خواسته است با تحقیر گرگ به عنوان نماد ملی ملتی كه دوستش ندارد، ملت خود را بركشد.

مقایسه بین دو حیوان برای كسانی كه دنبال مقایسه نمادها و ... هستند می تواند حقایق زیادی را روشن كند.*

  • گرگ نماد تسلیم ناپذیری است، حتی اگر در زمان توله گی اسیر شود و یا در اسارت به دنیا بیاید رام نمی شود. در حالی كه شیر و گربه سانان دیگر مانند پلنگ و ببر به راحتی تسلیم و رام می شوند. در نمایش سیرك ها كمتر می توان گرگ را دید! (من كه تاكنون ندیده ام.(

  • شیرهای نر جزء حیوانات بی غیرت هستند. شیرهای ماده با آنكه وظیفه نگهداری از فرزندان را برعهده دارند، نان آور خانه هم هستند و شكار هم بر عهده آنهاست. سنگین ترین وظیفه شیرهای نر خوردن شكار خانم، نگهبانی و احتمالا قمپز در كردن! در جلسات مردانه قهوه خانه ای است! بر عكس در جمعیت گرگها وظیفه شكار بر عهده نر و ماده است. رهبری جمعیت بر عهده یك نر و ماده (یك خانواده) یا یك ماده قوی است. مثلی تركی می گوید: "قوردون اركك دیشیسی اولماز" (گرگ نر و ماده ندارد.(

  •   اگر شیری در اسارت به دنیا بیاید و یا در توله گی اسیر شود در صورت آزادی در بزرگسالی از گرسنگی خواهد مرد، چون توان شكار ندارد. ولی گرگ اسیر (مانقورد) در صورت تابش ذره ای نور آزادی بر چهره اش، به اصالت گرگی خود باز می گردد و ترسی برای مرگ از گرسنگی نخواهد داشت. به عبارت دیگر مهارت شكار در گرگ ذاتی ولی در شیر اكتسابی است. مثلی فارسی می گوید: "گرگ زاده عاقبت گرگ شود!"

  •   گرگها به علت هوشمندی ذاتی كه دارند، گسترده ترین گروه پستانداران بعد از انسانها در كره زمین هستند و از لحاظ زیست محیطی در كمترین خطر انقراض نسل هستند و بر عكس محیط زندگی شیرها هر روز بسته تر می شود و از گونه های آسیب پذیر به شمار می روند.

-------

مسلم آنكه انتخاب نمادها در گذر زمان با توجه به نمود های برجسته و مثبت هر حیوان با توجه به فرهنگ ملتها انتخاب شده اند و مقایسه فوق هم صرفا برای آن بود كه مدافعان چنین مقایسه هایی بیشتر به آنچه كه می كنند بیندیشند و برتری خود را در رفتار و كردار بجویند نه در برتری حیوانی بر حیوان دیگر...

--------

* برای مقایسه از ویكی پدیای فارسی (صفحات شیر و گرگ) استفاده شده است.



نامه به وزیر آموزش و پرورش درباره اجرای اصل 15 قانون اساسی

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم

در جلسه 266 از دوره ششم -۱۳۸۱/۰۸/۲۶- مجلس شورای اسلامی1 سؤال 13 نماینده مجلس شورای اسلامی از مرتضی حاجی وزیر وقت آموزش و پرورش درباره اجرای اصل 15 قانون اساسی مطرح گردید، بعد از شنیدن اظهارات نمایندگان و وزیر آموزش و پرورش طی نامه ای به وزارت آموزش و پرورش نظرات انتقادی خود را نسبت به مسائل مطرح شده در این جلسه اعلام نمایم. وزارت آموزش و پرورش نیز در پاسخ نامه وعده داد كه اصل 15 قانون اساسی به زودی اجرایی خواهد گردید.اما پس از گذشت بیش از 11 سال هنوز آن وعده اجرایی نشده است. با توجه به اینكه وزارت آموزش و پرورش در دولت تدبیر و امید نیز با تكیه بر بیانیه انتخاباتی شماره 3 دكتر روحانی، وعده اجرایی شدن اصل 15 قانون اساسی را داده است و اینكه "هسته مركزی مخالفان آزادی های مدنی" فعال شده اند كه بار دیگر اكثریت مردم ایران را از حقوق خود محروم نمایند، ضمن انتشار نامه سعی خواهم كرد در توضیح بعضی قسمت های نامه به روند تاریخی چرایی اجرا نشدن اصل 15 نیز در این سالها اشاره ای داشته باشم.

------------

به نام خدا

پنجشنبه، 30 آبان، 1381

سردبیر محترم نشریه نگاه2 [به رویدادهای آموزش و پرورش]

ضمن سلام و خسته نباشید، با توجه به سخنان وزیر محترم آموزش و پرورش در صحن علنی مجلس شورای اسلامی 26/8/81 خواهشمند است متن زیر را با درج در نشریه یا به صورت مقتضی به اطلاع ایشان برسانید.

جناب آقای حاجی وزیر محترم آموزش و پرورش در جلسه مورخه 26/8/81 مجلس شورای اسلامی  در پاسخ به پرسش نمایندگان عضو فراكسیون كرد مجلس، در مورد عدم اجرای اصل 15 قانون اساسی مطالبی را بیان داشتند كه گرچه نمایندگان پرسشگر را قانع نمود3، ولی این پاسخ به هیچ وجه افكار عمومی را راضی نمی كند. لذا لازم دانستم كه نكاتی را در مورد این پاسخ یادآور شوم.

آقای حاجی در این پاسخ ضمن قرائت اصل 15 قانون اساسی با تأكید بر لفظ "آزاد است" اجرای این اصل را اختیاری تلقی نموده، مصوبه سال گذشته شورای عالی آموزش و پرورش را در مورد تدریس 2 واحد اختیاری زبان و ادبیات اقوام ایرانی در دوره دبیرستان را (البته اگر به مرحله اجرا درآید) با منت برای نمایندگان كرد مجلس مطرح می كند. اگر این اصل اختیاری است و دولت می تواند در صورت عدم تمایل آن را اجرا نكند، چرا نوشته شده است؟ كدام قانونگذاری در دنیا قانونی را برای اجرا نشدن  می نویسد؟ آیا این قانون فقط برای پرستیژ حقوق بشری در مجامع بین المللی است؟

مسلما این اصل قانونی كه یكی از افتخارات و از مترقی ترین اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در جهت بسط عدالت و قسط اسلامی و احقاق حداقل حقوق انسانی است، برای اجرا نشدن نوشته نشده است. ضمن اینكه با دقت در اصول (19، 48 و ...)، اجباری بودن اجرای این اصل مانند سایر اصول قانون اساسی مطرح می گردد.

اصل 19: مردم ایران از هر قوم و قبیله كه باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.

اصل 48: در بهره برداری از منابع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملی در سطح استانها و توزیع فعالیت های اقتصادی میان استانها و مناطق مختلف كشور، باید تبعیض نباشد. به طوری كه هر منطقه فراخور نیازها و استعداد رشد خود، سرمایه و امكانات لازم در دسترس داشته باشد.

آیا آموزش و یادگیری زبان مادری از جمله حقوق مردم به شمار نمی آید كه در اصل 19 به مساوی بودن آن تأكید شده و در اصل 48 به برآوردن این نیاز و حق به صورت مساوی از محل درآمدهای ملی تأكید شده است؟

اصل 15 قانون قانون اساسی، یادگیری و به كارگیری زبان مادری اقوام مختلف ایرانی را یكی از حقوق آنها برشمرده است، لذا نمی توان این اصل را جدای دیگر اصول قانون اساسی بررسی و حكم به عدم اجرای آن داد.

این حق در اعلامیه جهانی حقوق بشر4 و اعلامیه حقوق بشر اسلامی5 (قاهره-1990) نیز كه ایران از امضا كنندگان آن می باشد به صراحت تأكید شده است.

یك نكته هم در مورد ارسال مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش به شورای عالی انقلاب فرهنگی6: با توجه به اینكه مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش در جهت اجرای یكی از اصول قانون اساسی و احقاق حقوق حقه اقوام ایرانی (گرچه دیرهنگام و قطره ای) می باشد. لذا ارسال آن به شورای عالی انقلاب فرهنگی چه محمل قانونی دارد؟ آیا این شورا می تواند مصوبه را رد نماید؟ طبق اصل 9 قانون اساسی كه اذعان می دارد: "... هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی كشور آزادی های مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات سلب كند..." شورای عالی انقلاب فرهنگی حق رد مصوبه را ندارد، مگر اینكه بخواهد بر خلاف اصول مصرحه قانون اساسی اقدام نماید. پس ارسال مصوبه به این شورا فاقد وجاهت قانونی و به تأخیر انداختن اجرای آن است كه خود گامی است بر ضد اتحاد و وفاق ملی مردم ایران.

نكته ای هم در مورد افت تحصیلی در مناطق غیر فارسی زبان: از آنجاییكه دانش آموزان این مناطق دارای محدودیت دایره لغات (فارسی) هستند كه حتی در مكالمه عادی نیز غالبا با مشكل روبرو هستند، یادگیری علوم تخصصی به زبان فارسی برای آنها بسیار سخت می باشد كه در نهایت به افت تحصیلی (قبولی با نمرات بسیار پایین یا مردودی) و ترك تحصیل در دوره های ابتدایی و راهنمایی می انجامد.

در جهان امروز دیگر آموزش به زبان رسمی امری منسوخ شده است، هر موقعیتی از كشور به زبان خود تحصیل می كند و البته در كنار آن هر سال درسی را به نام زبان رسمی كشورشان می گذرانند. این امر غیر از كشورهای پیشرفته ای چون سوئیس، كانادا، بلژیك و ... حتی در كشورهای در حال توسعه مانند پاكستان، هند، اتیوپی و ... جا افتاده و به این ترتیب استعدادهای جوانشان شكوفا شده و مانع افت تحصیلی می گردند.7

                                                با احترام، رضا صیامی، معلم، آذربایجان شرقی

پاسخ نامه:

پاسخ نامه

--------------

1- متن كامل سوال و پاسخ وزیر را در این لینك می توانید بخوانید. http://www.miyanali.com/RS205/17

2- نشریه هفتگی "نگاه به رویدادهای آموزش و پرورش" ارگان رسمی وزارت آموزش و پرورش می باشد و به منزله روابط عمومی آن وزارتخانه است.

3- دلیل قانع شدن نمایندگان، قول مساعد وزیر درباره اجرای سریع مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش بود.

4- متن كامل اعلامیه جهانی حقوق بشر http://www.haghgostar.ir/ShowPost.aspx?id=12

5- متن كامل اعلامیه حقوق بشر اسلامی http://www.haghgostar.ir/ShowPost.aspx?id=15

در این زمینه مطالعه اعلامیه جهانی حقوق زبانی (بارسلونا 1996) هم خالی از لطف نیست.

http://www.humanrights-iran.ir/news-16758.aspx

6- در آن زمان مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش با كارشكنی های یكی از اعضا و با دلایل امنیتی به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال شد. پس از سالها مسكوت ماندن در شورای عالی انقلاب فرهنگی، با تغییر آن به صورت تدریس دو واحد اختیاری زبان های محلی در دانشگاه تصویب گردید. بدون توجه به اینكه این مصوبه از شورای آموزش و پرورش آمده و اصولا تاكید اصل 15 قانون اساسی در مورد مدارس هست نه دانشگاه ها. این عضو سابق شورای عالی آموزش و پرورش كه اكنون دست خود را از ماجرا دور می بیند به بهانه جدید و اكنون در مقام ریاست فرهنگستان زبان پارسی و اطلاع از چگونگی اجرای این اصل باز هم می خواهد با همان بهانه همیشگی "امنیت ملی" در مسیر اجرا سنگ اندازی كند

7- در تأیید این نكته كه آموزش به زبان مادری استعدادها را بهتر شكوفا می كند جملات زیر از سرمقاله روزنامه آرمان 21 مهر 92 به قلم دكتر صالح نیكبخت را بخوانید: "تدوین‌كنندگان قانون اساسی و نویسندگان پیش‌نویس آن مسلما به این امر توجه داشته‌اند كه این تنوع زبانی، نه تنها فارسی را تضعیف نخواهد كرد بلكه به غنای زبان فارسی كمك خواهد كرد و از سوی دیگر به كودكانی كه به زبان مادری درس می‌خوانند كمك شایانی خواهد كرد و این امر مورد تایید متخصصان امور تربیتی است" http://armandaily.ir/?News_Id=56208





سینیق رادیو، سینیق دیللرین رادیوسو

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم

سینیق رادیو، اینترنت اوزریندن یایینلانان بیر رادیو دور. تبریز دن یایینلانان بو رادیو ، اونجه لر یالنیز فیسبوك سیته سیندن دالغالانیردی، آمما آرتیق اؤزل اینترنت دوشرگه سی وار. بو رادیو وئرلیش لرینی دینله مك ایچون، رادیونون اینترنت دوشرگه سیته سینه باش وورا بیلیرسینیز.

http://siniqradio.com

"سینیق دیللرین رادیوسو" اولان سینیق رادیو حاققیندا آرتیق بیلگی لری، بو رادیویو یارادانلارین دیلیندن اوخویاق:

"تبریزدن؛ آذربایجانیمیزدان یایینلانان بیر رادیویوق. 91 جی ایلده ایلك و تك رادیو اولاراق ایشه باشلامیشیق. ایشیمیزین آدی پادكست‌ دوزلتمك‌دیر. ادبیاتی سئویریك و حتی پان ادبیاتچی‌ییق! آماجیمیز اوخونولماماق سورونوموزا چاره تاپماق و دیلیمیزین آیاغینی هر یئره آچماقدیر. بیزی دینله‌ین‌لر؛ ادبیات دونیاسیندان هر نه ایستسه ائشیده بیلر. بئله‌لیكله سینیق رادیویا قولاق آسانلار سینیق رادیو-دا ایش گؤرولدویونو گؤره‌جك. بو اوزدن سینیق رادیونون قاپیسی ایش گؤرنلر و ایشی گؤرنلره آچیقدیر. سینیق رادیو سینیق دیللرین رادیوسودور. بیزی دینله‌یین، دینله‌دین، دینله‌تدیرین و اؤز باشیمیزا بوراخمایین. سایغی‌لار ..."



پان تركهای ایران چه كسانی هستند؟

یازار : رضا صيامي

+0 به یه ندیم / پسندیدم

پان تركهای ایران چه كسانی هستند؟                           محمد بابائی

 شكی نیست كه در ایران تمایلاتی مانند پان ترك و پان عرب وجود دارد. باز شكی نیست كه در  میان كرد و ترك و عرب و ... میتوان جریانهائی را مشاهده كرد كه چندان پایبند یكپارچگی ایران نیستند و به وضوح تفكری مبتنی بر جدائی دارند. اینكه این جریانات چقدر قدرت و نفوذ دارند، معلوم نیست. دشوار بتوان در این شرایط غیرشفاف وزن و میزان تاثیر گذاری این گروهها را مشخص و حتی آنها را شناسائی كرد. اما آنچه كه مشخص است و بیش از صد سال قدرت و آدمهای اسم و رسم داری هم داشته، و به گمان من كشور را به این حال و روز و شكافهای سخت دچار كرده، جریانهای پان ایرانیستی است. شایان ذكر است كه در كشوری با شرایط ایران كه چندین زبان و فرهنگ و قوم و قبیله و عشیره و یا هر اسم دیگری دارد، عنوان پان ایرانیسم نقض غرض است و به كلی بی معنی است. در واقع نام اصلی این جریان را شاید پان آریائی گری با محوریت انحصاری زبان فارسی نامید و گرنه در حالی كه تعداد عربهای بومی ایران از قطر و بحرین و كویت هم بیشتر است، پان ایرانیسم چه معنائی دارد؟

جریانهای مبتنی بر پان، در هر حال و با هر نگرش و تعریفی نوعی عقب گرد محسوب می شود. در شرایط امروز دنیا كه پذیرش تكثر و تنوع امری بدیهی است، یك نوع فكر و فرهنگ و زبان را حق مطلق انگاشتن، دست كمی از فاجعه ندارد. در این نوشته من قصد ندارم بر خلاف تیتر مطلب نشان دهم پان تركها چه كسانی هستند، چون نه می شناسم و نه علاقه ای به آدمهائی كه خود را نقطه پرگار تمدن می دانند، دارم. می خواهم نشان دهم كه سایر هموطنان غیر ترك ما، به چه كسی پان ترك می گویند.

چند وقت پیش و در یكی از شركتها با دوستی گپ می زدم. متوجه شدم كه بعضی از نوشته های من را خوانده است، انتظار نداشتم و خیلی خوشحال شدم. ضمن صحبت و به مناسبتی بیتی از سعدی خواندم، بلافاصله گفت : شما با این افكارتان شعر فارسی هم می خوانید؟

كاملا ساكت شدم و مصاحبت ما عملا پایان یافت، ایشان تصور كرد ناراحت شدم، ولی من چیزی كه دنبالش می گشتم را پیدا كرده بودم. می ترسم حمل بر خود نیوتن پنداری شود، اما در كشوری كه یارو دیپلم درست و حسابی هم ندارد خود را هانتینگتون جهان اسلام می داند، چه ایرادی دارد كه بگویم این سوال و طعنه ایشان، معادل افتادن سیب از درخت بود. معنای دقیق پان ترك از دید بسیاری از هموطنان عزیزم را فهمیدم :

در ایران، پان ترك به آذربایجانی و بطور كلی به تركی گفته می شود كه از زبان و فرهنگ و ادبیات تركی، اعلام نفرت و انزجار نكرده باشد.

این تعریف هیچ فرقی میان كسی كه آشكارا خود را غیر ایرانی می داند با مثلا رضا براهنی كه عمری به زبان فارسی خدمت كرده، قائل نیست. او حتی این حق را برای شما قائل نیست كه مثلا سعدی و حافظ را دوست بدارید ولی از فردوسی هیچ لذتی نبرید. در این تعریف دوست داشتن فردوسی چند واحد اجباری است كه تركها حتما باید آن را گذرانده باشند. اما اگر ابراهیم گلستان نظامی گنجوی را به فردوسی ترجیح دهد، مجاز است.

می گویند ذهنیت پرورش یافته در یك محیط استبدادی حتی اگر مخالف آن باشد در عمل به آن شباهت پیدا می كند. رژیم هائی مثل صدام، مخالفانش را هم به شكل خودش در می آورد. آریائی گری در كشور ما موفق شده و كار خود را كرده است. نه تنها قابل انكار نیست بلكه باید توجه شود كه چقدر به تحلیل مثلا روزنامه كیهان از مخالفانش شباهت دارد. كیهان تقریبا همان الفاظی را در خصوص فرقه و باند رجوی به كار می برد كه در خصوص معترضین انتخابات 88 به كار برد. محافلی با رده های رسمی بسیار بالا از كمك چند میلیارد دلاری عربستان و صهیونیستها به رئیس جمهور سابق همین كشور سخن گفتند. برای این نگرش كلمه ای باقی نمانده است كه با آن بتوانند فرق سایر مخالفان خود را با باند رجوی كه در جبهه صدام با كشور خود جنگید، بكار ببرند. قصد مقایسه نیست كه مثلا جدائی طلبان را با فرقه رجوی قیاس نمائیم، اتفاقا این باند آدمكش میانه ای با تركی ندارد و ارزانی همان آریائی بازان. ولی بهتر است كمی تعمق و ملاحظه كرد كه چنین تفكراتی عملا بانی تمام این شكافهاست. به نظر بسیار محدود من آینده ایران و یكپارچگی آن بیش از همه در دست جامعه مدنی فارسی زبان است كه با بسیج گسترده برای اذهان مخدوش و بیماری كه فقط از آنها حرف شنوی دارد، چاره ای بیندیشد. در غیر اینصورت دست كم با بیست میلیون پان ترك مواجه خواهند شد.